پایداری منابع طبیعی از دیدگاه اسلام

در جنگ انسان با طبيعت كه از انقلاب صنعتي شروع شد، انسان در يكه‏تازي پيروزمندانه خود در صحنه ‏هاي نبرد، از حربه ‏هاي كارآمدي بهره گرفت. نمونه آن استفاده از توليدات شيميايي جنگي است كه طبيعت را ديوانه‏ وار از بين مي‏برد. دراين گونه جنگها، تير خلاص به يكباره زده نمي‏شود؛ بلكه طبيعت، به صورت تدريجي از پا در مي ‏آيد.

حضور سران و مقامات بلند پايه 181 كشور جهان در بزرگ‏ترين گردهمايي سازمان ملل متحد با نام كنفرانس محيط زيست و توسعه، معروف به كنفرانس سران زمين (ريودوژانيرو) در سال 1992 میلادی بيانگر عمق فاجعه تخريب محيط زيست است؛ فاجعه‏ اي كه چهره مصيبت‏ بارش هر روز بيشتر آشكار مي‏شود و ابعاد دلهره آن، جهان را در برمي‏گيرد.

متفكرين و محققان علوم زيست محيطي، با همكاري سياستمداران و اقتصاددانان راهيرا پيش پاي جامعه جهاني قرار داده ‏اند كه امروزه از آن با نام توسعه پايدار ياد مي‏شود و از جانب سازمان ملل به عنوان راهبرد مطلوب نجات طبيعت به شمارمي ‏آيد راهبردي كه در كنفرانس سران زمين به عنوان الگوي جهاني مطرح شد. براي ترسيم گرايش جامعه بين‏ الملل به سمت دين، به منظور پايداري و حفاظت منابع طبيعي و محيط زيست، به پژوهش سه ساله يك هزار دانشمند، درباره ارتباط دين و زيست بوم كه در مركز اديان جهان در دانشگاه هاروارد امريكا انجام گرفته،مي‏توان اشاره نمود. در اين پژوهش آمده است كه اديان بايد از نيروي خود براي پايان دادن به بهره ‏برداري لجام گسيخته انسان از منابع طبيعي و ايجاد روحيه مسئوليت ‏پذيري مشترك براي حفاظت محيط زيست استفاده كنند.

جان.ر. ايورث، استاد دانشگاه كلمبيا، درباره مذهب چنين مي‏گويد: «هيچ فرهنگ وتمدني را در نزد قومي نمي‏توان يافت مگر آن كه در آن فرهنگ و تمدن شكلي از مذهب وجود داشته باشد.»

رودلف باهرو (Rudelf Bahro) نظريه پرداز با نفوذ نهضت سبز نيز همه موجودات را بارقه ‏اي از رحمت خدا مي‏داند. وي رستگاري بومي را مسئله‏ اي مذهبي تلقي نموده،از رحمت خدا مي‏داند و معتقد است كه بشر نيازمند معنويت و روحانيت و تولد عصرطلايي جديدي است كه اصالت را در انسان پرورش دهد.

ضرورت گرايش ديني با پايداري و حفاظت منابع طبيعي را مادر (Mother) نيز يادآورشده است. وي به اين مسئله استدلال مي‏كند كه حفاظت از منابع در فلسفه و مذهب ريشه دارد.

در تأكيد بر گرايش به دين، دكتر تاپفر مدير اجرايي محيط زيست سازمان ملل نيز درگفت وگو با روزنامه همشهري در نيويورك بيان مي‏دارد كه «ما مي‏خواهيم در زمينه مسائل زيست محيطي با جهان اسلام يك همكاري مناسب و نزديك داشته باشيم».

ايشان در ادامه مي‏ افزايد: «اعتقاد راسخ دارم كه ارزشهاي معنوي جهان اسلام بستر مناسبي جهت اجراي برنامه‏ هاي لازم جهت حفظ آفريده‏ هاي خدا و تنوع زيست محيطي است».

ديدگاه دين اسلام درباره توسعه پايدار، شايان تحقيق است كه دو عامل زير، اهميت اين تحقيق را دو چندان مي‏كند:

نخست اينكه جرياني موسوم به بيداري اسلامي معتقد است كه اسلام بايد به سبب معتبر دانستن دين و دنيا، اساس و روش پيشرفت جامعه در كليه مسائل اقتصادي،اجتماعي، فرهنگي، و سياسي قرار گيرد.

دوم آنكه در بين دانشمندان، به تازگي برخي الگوهاي غربي براي توسعه پايدار مطرح شده است كه به شدت به دنبال تحكيم ماهيت غربي به گونه ‏اي است كه تمدن اسلام آنرا پيش‏تر به عينيت درآورده است.

مطالعه تطبيقي، در واقع روشي است كه به مدد آن، اختلافات و تشابهات دو يا چندديدگاه درباره پديده ‏اي از طريق مقايسه بيان مي‏شود.

به ديگر بيان، مطالعه تطبيقي به منظور دريافت وجوه شباهت يا اختلاف بين دو ديدگاه، امري مفيد و ضروري است. با مطالعه تطبيقي، فهم و درك، صيقل مي‏خورد وارتباطي با فرهنگها، زمانها و مكانهاي مختلف حاصل مي‏شود و طي آن محقق مي‏تواند ضمن آشنايي با ايده ‏هاي مختلف و متغيرهاي متعدد، ديدگاهش را بهتر و دقيق‏تر تبيين نمايد.

در اين مطالعه، موضوع پايداري محيط زيست از دو ديدگاه پراگماتيسم و دين مطابقت داده مي‏شوند كه اين كار به شكل گفتمان صورت گرفته است.

گفتمان در واقع نوعي رابطه خاص بين دوگانگي هاي به ظاهر متضاد يا متناقض موجوددر بين پديده ‏ها به گونه ‏اي است كه اين وجوه متقابل و متضاد بتوانند همديگر رادر ايجاد سنتزي متعالي ‏تر، تكميل و جبران نمايند.

دليل استفاده از گفتمان، دسترسي به فهم كامل‏تر از پايداري است؛ چرا كه بررسي دو ديدگاه، به طور جداگانه مؤثر نيست و دسترسي به يك سنتز كه حاصل هر گفتمان است، ميسّر نخواهد بود.

به كمك روش‏هاي فوق، ابتدا شاخصها معين شد و سپس دو ديدگاه مذكور، به كمك آنهابه شكل گفتمان تطبيق داده شد.

مفاهیم پایداری

مفهوم توسعه پايدار از سال 1987 میلادی پس از طرح آن در مجمع عمومي سازمان ملل، موردپذيرش اكثر كشورهاي عضو قرار گرفت.

يكي از پژوهشگران در تبيين تعريفي كه سازمان خوار و بار جهاني (FAO) درباره توسعه پايدار معرفي كرده، مي‏نويسد:

«توسعه پايدار به معناي مديريت و حفاظت منابع پايه و جهت دادن به مقولات فن‏اوري و نهادي به نحوي است كه نيازهاي انساني براي نسلهاي كنوني و آينده بشريت به صورت مستقر و پايدار تأمين شود.»

پژوهشگري ديگر توسعه پايدار را اين چنين تبيين مي‏كند: «توسعه پايدار از نظر زيست محيطي، غير مخرب، از نظر اقتصادي، پويا و از نظر اجتماعي، قابل پذيرش است.»

سلمان‏زاده، كشاورزي پايدار را نظامي مي‏داند كه از لحاظ محيط زيست بي‏ خطر، ازنظر اقتصادي كارآمد و از ديدگاه انساني و اخلاقي شايسته جامعه بشري است.

فلسفه توسعه پايدار مبتني بر اهداف انساني و درك تأثير دراز مدت فعاليتهاي كشاورزي بر محيط زيست است. بر اين اساس، نظامهاي كشاورزي عدالت ‏جو و حافظ منابع طبيعي ايجاد شد. چنين نظامهايي، آلودگي محيط زيست را كاهش مي‏دهند، توانايي اقتصادي را در كوتاه مدت بهبود مي‏بخشند و در نهايت پايداري جوامع روستايي وكيفيت زندگي آنان را حفظ مي‏كنند.

اصول پایداری

قرن بيستم را در حالي پشت سر نهاديم كه برخي اصول و پندارهاي علمي مطرح شده ازاوايل تا نيمه قرن حاضر كه شايد در زمره محكمات به شمار مي‏امد، متزلزل و با شک و ترديد به آن نگريسته شد.

يكي از مصاديق بارز اين تشكيل، مصرف بي‏رويه كود و سموم شيميايي در كشاورزي است كه تقريباً در كليه كشورهاي جهان، تخريب زيست بومها را به همراه داشته است، درحالي كه تا دهه 70 ميلادي براي مصرف هر چه بيشتر آن، يارانه پرداخت مي‏شد، ولي اينك براي كاهش مصرف آن جايزه و يارانه پرداخت مي‏شود.

درك ارزش محيط زيست: سرمايه‏ هاي محيط زيست بايد به عنوان يك ثروت در نظر گرفته شوند و ارزش آنها به همراه ارزش سرمايه هاي انساني مورد توجه قرار گيرد.

تداوم پايداري محيط زيست: بهره‏برداري از منابع و حفظ و بقاي محيط زيست ازمهم‏ترين اصول توسعه پايدار است كه بايد تضمين شود.

تعادل: توسعه پايدار از سه بعد زماني، مكاني و اجتماعي بايد مورد توجه قرارگيرد. در توسعه پايدار برنامه‏ هايي بايد مورد پذيرش قرار گيرند كه از نظر زماني براي نسلهاي كنوني و آينده بشر، از نظر مكاني براي مناطق با امكانات طبيعي ومناطق فاقد امكانات طبيعي و از نظر اجتماعي براي كليه گروههاي اجتماعي، متعادل باشد.

برابري بين نسلي و درون نسلي: توسعه پايدار به اين بستگي دارد كه همگان ازامكانات توسعه پايدار بهره ‏مند شوند و نسل آينده پرداخت كننده هزينه زندگي نسل فعلي نباشد، نسل آتي با نسل حاضر در استفاده از منابع با هم برابر باشند وتوسعه يك فرد، جامعه يا نسل نبايد باعث محدود شدن امكانات افراد، جامعه يا نسلهاي ديگر شود.

كارايي اقتصادي: به اين معنا كه در برابر هر نهاده، ميزان ستانده متناسب و قابل قبولي از نظر اقتصادي به وجود آيد.

براساس تعاريف و اصول فوق، پايداري از ديدگاه دين در چارچوب شاخصهاي زير موردتجزيه و تحليل قرار مي‏گيرد:

ـ اهداف

ـ بهره ‏وري و بهره ‏برداري

ـ تعادل

ـ عدالت و برابري

ـ انسان

ـ مسئوليت

ـ آگاهي

اسلام براي بهره‏ گيران از مواهب حيات، قيد و شرط فراواني قرار داده است و درمشروعيت تحصيل و چگونگي مصرف آنها نظارت دقيق مي‏نمايد. اسلام هم بر نحوه درآمدافراد و هم بر چگونگي مصرف آن نظارت دارد و براي هر دو، شرايطي قائل شده است.

اين نظارتها عبارت است از: ادب در به كار بردن منابع؛ تلاش در به دست آوردن منابع؛ مصرف كردن صحيح منابع.

به طور كلي، در دين اسلام، تصرف و استفاده از طبيعت براساس سه هدف فوق است.

همچنين از ديدگاه صاحب ‏نظران اسلامي، اگر محيط زيست بر محور هوا و هوس مرد مقرر گيرد، فساد سراسر آن را فرا خواهد گرفت. از آنجا كه هوا و هوس مرد محدوديت ندارد، اگر قوانين هستي تابع اين تمايلات انحرافي قرار گيرد، هرج و مرج سراسر هستي را فرا مي‏گيرد.

ابعاد مختلف بحران محيط زيست كه امروزه افكار جهاني را تحت تأثير قرار داده،حاصل عصيان‏گري بشر در برابر نظام آراسته و صالح جاري در عرصه محيط زيست است. اين گونه اقدامات فسادانگيز چه از ناحيه فرد باشد، چه از ناحيه حكومت، در تضاد با خواست خداوند است؛ چرا كه خداوند فساد را دوست ندارد.منظور از فساد در روي زمين هر گونه نابساماني وويرانگري و انحراف است.

به عبارت ديگر، فساد به هر گونه تخريب و ويرانگري گفته مي‏شود كه نظام آراسته و صالح جاري را بر هم زند. از اين رو توسعه پايدار به معناي بهره ‏برداري ازمحيط زيست است كه با تضمين بقاي زمين همراه مي‏باشد.

موضوع مهم اين است كه توسعه پايدار بايد در حالي كه به حرمت طبيعت و توانايي اقتصادي منابع آن توجه مي‏كند، در راه برقراري عدالت اجتماعي گام بردارد. ازلحاظ اخلاقي نيز، براي دست‏يابي به توسعه پايدار، لازم است كه سطح زندگي گروههاي كم ‏درآمد و مستضعف جامعه بهبود يابد و در عين حال، سرمايه نسلهاي آينده، دچار صدمه و زيان جدي نشود. بديهي است كه اين موضوع امري خطير بوده كه به يك تعهد اخلاقي قوي نياز دارد.

شاخص بهره وری و بهره برداری

نحوه بهره ‏برداري از منابع طبيعي و محيط زيست، به اراده انسان بستگي دارد. او ممكن است در مسير خوشبختي و نيكي يا در مسير فساد از آنها بهره ‏برداري نمايد. بدون ترديد ريخت و پاش، اسراف و تبذير بدترين رفتار انسان معاصر به شمارمي‏ آيد.

امروزه معلوم شده است كه منابع زيست محيطي موجود در زمين با توجه به جمعيت جهان محدود است و هرگونه اسراف در مصرف آنها مي‏تواند محدوديت انسانهاي ديگر را به همراه داشته باشد.

بهره‏ وري نيز يكي از سنن الهي در دين اسلام است.از ديدگاه ديني درباره بهره ‏وري يك سلسله اصول كلي وجود دارد كه مي‏تواند بر نيازهاي متغير منطبق شود و پاسخگوي آنها باشد. يكي از اين اصول، قانون لاضرر است كه به وسيله آن مي‏توان هر حكمي را كه باعث ضرر و زيان باشد محدود ساخت و بسياري از نيازها را از اين راه، محدود نمود.

امروزه، بيشتر از واژه بهره ‏وري سبز كه بيانگر آلودگي كم به همراه صرفه‏ جويي است، استفاده مي‏شود كه در اديان گوناگون به آن سفارش شده است.

بررسي هاي به عمل آمده از ديدگاه ديني، نشان مي‏دهد كه اسراف و تبذير ازمذموم ‏ترين اعمال به شمار مي‏روند و هرگونه رفتار اسراف‏ گونه درباره محيط زيست،نوعي رفتار ناهنجار زيست محيطي به حساب مي‏ آيد كه با اصول ارزشي دين در تضاد است و بايد از آن پرهيز نمود. مباني نگهداري از محيط زيست از ديدگاه دين، هيچگونه تبايني با بهره ‏وري اصولي از طبيعت ندارد، بلكه با نحوه بهره ‏برداري از آن مرتبط است.

ديدگاه ديني، پايه پايداري را بر استفاده مشروع قرار مي‏دهد. اين ديدگاه به مجموعه شرايط، مقررات و حدودي كه خداوند درباره بهره ‏وري و بهره ‏برداري ازمنابع طبيعي خداوندي تعيين نموده است، توجه كامل دارد.

شاخص تعادل

شرايط كنوني، خواهان آن است كه همزمان، در چند جبهه به تغييرات مهمي دست زد تابتوان تعادلي براي نگهداشت قابليت سكونت كره زمين برقرار كرد.

رسيدن به منظور فوق، در گرو توسعه كيفي محيط زيست است و چنان توسعه ‏اي، محتاج نگرش جامع به توسعه بخشهاي مختلف خدماتي و توليدي، متناسب با امكانات بالفعل محيط زيست است. عدم كنترل رشد جمعيت مي‏تواند باعث تولد و بلوغ و حركت انسانهايي شود كه هيچگاه فرصت تعادل را پيدا نمي‏كنند و وجود انسان منحصر به نمودي از خصلت هاي حيواني و غريزي مي‏شود.

دين با مقررات اخلاقي و تعاليم خود، غرايز انسان را تعديل و او را به عزت نفس و مناعت طبع و نيكوكاري و پرهيزگاري دعوت مي‏كند و در اين راه، به سخنرانيهاي بي‏روح بسنده نمي‏كند؛ بلكه از طريق تعيين پاداشهاي بزرگ و كيفرهاي سخت، از حرصو آزهاي نامشروع و آزاردهنده مي‏كاهد.

از سوي ديگر، در دين اسلام قانون لاضرر (لاضرر و لا ضرار في الاسلام) وجود دارد كه بر طبق آن ضرر و زيان زدن به شخص يا اشخاص ديگر به هيچ وجه روا نيست وپيامبر اسلام به شدت آن را نهي فرموده است.امروزه آلودگي محيط زيست مصداق بارز ضرر وارد نمودن به سلامت افراد جامعه به شمار مي ‏آيد.

به طور خلاصه، محيط زيست براي موجود زنده، حاصل مجموعه‏ اي از تعادلهاست كه برهم خوردن هر كدام ضمانت دوام زندگي را تضعيف مي‏كند. بايد باور داشت كه در خلقت هر كدام از موجودات زنده حكمتي وجود دارد و ناپديد شدن هرگونه گياهي يا حيوانی بر آسيب‏ پذيري ساير گونه ‏ها در بلندمدت اثر مي‏گذارد.

شاخص عدالت و برابری

آيا عادلانه است كساني كه امروزه زندگي مي‏كنند منابع و فرصتهاي اقتصادي راتصاحب كنند و با كسب منافع آنها، مخارج آنها را به نسلهاي بعدي واگذار كنند؟ هرشخصي امانتدار منابعي است كه نسلهاي آينده بشر بدان نياز دارد و نه تنها دربرابر كساني كه در حال حاضر در پناه آنها زندگي مي‏كنند، بلكه در برابر همه بشريت و براي هميشه متعهد است.

از ديدگاه دين اسلام انسان بايد در بهره ‏برداري از منابع، نه تنها به حقوق افراد جامعه توجه داشته باشد (عدالت درون نسلها) بلكه به حقوق نسلهاي آينده كه چنين منابعي ضامن حيات و بقاي آنها مي‏باشد، نيز توجه كامل مبذول دارد.

اصل عدالت در دين اسلام اصلي اساسي براي ايمان قلمداد شده است. عدالت وبي‏ عدالتي مطابق قرآن ميزان اصلي در قضاوت اعمال بد و خوب آدمي است. در اين ديدگاه، هيچ فرد يا گروهي در هيچ سطحي اجازه ندارد به طريقي از منابع بهره ‏برداري نمايد كه رفاه ديگران را به خطر اندازد؛ نظام محيط زيست را نابودكند و از اصول و معيار برابري تخطي نمايد و آسايش زيستي انسانها را بر هم زند.

شاخص انسان

پژوهشگران جهاني براساس تحقيقات خود معتقدند كه ادامه تخريب و تهديد زيست محيطي كه به دست انسان صورت مي‏گيرد، دير يا زود مرگ كره زمين و موجودات آن از جمله انسان را به دنبال دارد.

اگر آدمي هيچ گونه معناي ژرف و شايسته احترام را در طبيعت مشاهده نكند و آن را از حالت قدسي خالي ببيند، چنان از آن بهره ‏برداري مي‏كند كه به نابودي آن بينجامد. بحران زيست محيطي كنوني كه به حق، افكار عمومي را سخت مضطرب ساخته،نتيجه ‏اي روشن از اين طرز برخورد انسان فني است.

تمامي مسائل فوق ناشي از ناديده گرفتن خود انسان است. انسان نياز دارد كه بر ويژگيهاي اخلاقي و معنوي تأكيد ورزد. شناخت انسان يك اصل فلسفي ـ مذهبي است كه شروع هرگونه تغيير و تحولي را از انسان مي‏داند و بر اين باور است كه براي تغيير او بايد او را شناخت. از ديدگاه دين، انسان به عنوان يك مجموعه پيچيده به درك عميق نياز دارد؛ زيرا داراي نظريات، عقايد و ارزشها مي‏باشد. از اين ديدگاه، انسان در مركز توجه قرار دارد.

اين نظريه به ما مي‏فهماند كه فطرت انسانها بايد كانون توجه تلقي شود و حتي اگراو خود از اين فطرت غفلت ورزد، بايد او را متوجه آن نمود. در حالي كه در ديدگاه پراگماتيسم، خود انسان مورد توجه قرار نمي‏گيرد؛ بلكه او را براساس پيروزي هايش ارزيابي مي‏كنند.

در دنياي معاصر، ماده‏ گرايي و منفعت‏ پرستي افراطي، براي انسانها مجالي نگذاشته است تا فرهنگ و تمدن حقيقي و معرفتي كه مي‏تواند هدف زندگي انسانها را شايسته فهم و پذيرش سازد، درك نمايند.

اين را بايد پذيرفت كه آن مردمي كه از شراب منفعت و لذت خودخواهي سرمست مي‏شوند، فرهنگ، معنويت، اخلاق و حتي مذهب و انسانيت و همه عناصر سازنده انسان را خواب و خيال تفسير و تعبير نشدني تلقي مي‏كنند كه سرانجام آن، از بين بردن هر آنچه كه در اطراف اوست خواهد بود.

شاخص مسئولیت

در زندگي روزانه، عوامل و حوادث بسياري موجب عكس ‏العمل در ما مي‏شوند كه باتلاش فعالانه ذهني يا عملي ما همراه است. اين حوادث و عوامل را مي‏توان به سه دسته تقسيم كرد.

نخست، عوامل و حوادثي كه سلامت و تعادل جسماني ما را به خطر مي‏اندازند. ما نسبت به هر عاملي كه اين تعادل را بر هم زند حساس هستيم و براي دفع آن و صيانت نفس احساس مسئوليت جدي مي‏نماييم. اين نوع احساس مسئوليت داراي ريشه فطري است.

دوم، عوامل و حوادثي كه سلامت و تعادل عاطفي ما را بر هم مي‏زند. ما اشياء بسياري را دوست مي‏داريم يا به آنها عشق مي‏ورزيم و نسبت به بسياري ديگر كينه ونفرت داريم. از اين رو،اگر به هر يك از افراد يا عناصري كه دوستشان داريم،گزندي برسد، آرامش ما بر هم مي‏خورد و به ناراحتي و اضطراب دچار مي‏شويم، به طوري كه نمي‏توانيم بي‏ توجه باشيم.

از اين رو در انديشه طرح اقدامي براي رفع خطر از محبوب خود بر مي ‏آييم و تنهاوقتي به آرامش مي‏رسيم كه به وظيفه خود نسبت به وي عمل كرده و آنچه از دستمان براي كمك به او بر مي ‏آيد، انجام داده باشيم.

سوم، حوادث و عواملي كه متضاد با نظام ارزشي و عقايد ما هستند. اين عوامل باعث برانگيختن حس مسئوليت و اقدام عملي براي رفع آنها مي‏شوند. معيار و مبناي قضاوت درباره آنچه در محيط رخ مي‏دهد و راهنماي ما در انتخاب يا رد و انكار امري محسوب مي‏شوند، همان عقايد و جهان‏بيني ماست. در واقع هيچ شخصي بدون يك چنين موازين و معيارهايي نمي‏تواند موقع و موضع استقرار و پايداري در زندگي فردي واجتماعي انتخاب كند.

در اين كه موارد اول و دوم به نوعي مي‏توانند در حفظ محيط زيست مؤثر شوند، شكي نيست. آري مي‏توان جامعه ‏اي را تصور نمود كه افراد آن براي جلوگيري از اثرات زيانبار آلودگي بر سلامت جسماني خود، با آلوده كردن محيط زيست مخالفت كنند ياجامعه ‏اي كه افراد آن به دليل احساسات عاطفي و علاقه‏ اي كه به پرندگان دارند،با قتل عام آنها مخالفت نمايند.

اما از ديدگاه ديني زماني در افراد احساس مسئوليت ايجاد مي‏شود كه علاوه بر به خطر افتادن سلامت جسماني و عاطفي، نظام ارزشي و عقايد آنها نيز به خطر افتد. دراين حالت تنها قدرت ايمان كه شالوده آن توجه به خدا و مقررات ديني است بهترين ناظر است كه مي‏تواند ضمانت اجرا را بر عهده افراد بگذارد.

ميزان تأثيري كه ايمان به خدا در ريشه كن ساختن عوامل مخرب زيست محيطي و هدايت افراد به راه صلاح و نيكي دارد، از مقررات و توجيهات فني ساخته نيست. آنچه بشرانجام مي‏دهد، از اعتقادات او سرچشمه مي‏گيرد. اعتقادات نزد مردم از قوانين حكومتي نيرومندترند و پايبندي افراد به اعتقادات، بيشتر از پايبندي آنها به قوانين است.

از طرف ديگر، نسلها به صورت زنجيره ‏وار با هم ارتباط دارند و اين موجب پيدايش تعهداتي شده كه هر نسل براي حفظ سرمايه نسل بعد ملزم به اجراي آن تعهدات است.

نسل امروز بايد اين ايده را در ذهن بپروراند كه نسل‌هاي آينده نسبت به اعمال،رفتار و فعاليت‌هاي نابخردانه ما آسيب پذيرند.

بنابراين، نسل امروز، ملزم به فراهم‏ سازي زمينه مساعد براي استقرار نظام پويا وكارآمد بوده تا نسل آينده كه فرزندان نسل امروزند از مواهب طبيعي بهره‏ مندگرديده، بر تداوم اين كار به نسل‌هاي بعد صحه گذارند. بدين صورت تعهدات ومسئوليت‌هاي اخلاقي زنجيره ‏وار از زمان حال تا آينده دور ادامه مي‏يابند.

حكومتهاي بشري كه خواهان حكومت منهاي دين و ايمان هستند، فقط از يك سلسله خلافكاري‌هاي آشكار مي‏توانند جلوگيري كنند؛ ولي هرگز از تعدي‌هاي پنهان كه از ديد دستگاه‌هاي انتظامي به دور است، نمي‏توانند جلوگيري نمايند. درباره چنين خلاف‌ها و قانون‏شكني‌ها، جز ايمان، وحي، مسئوليت و ترس از كيفرهاي الهي چيز ديگري مؤثر نيست و نمي‏تواند باشد.

شاخص آگاهی

ناآگاهي، آگاهي كم و پايين بودن سطح فرهنگ عمومي افراد از جمله عوامل تخريب محيط زيست به شمار مي ‏آيند كه ناشي از پيچيده بودن سفارشهاي فني ارائه شده است و مي‏تواند زمينه سوء استفاده عده‏اي را در تجاوز به منابع و سرمايه‏ هاي ملي فراهم آورد. گاهي اين روند نامطلوب، طوري براي مردم غفلت ‏آور است كه ديگرمشاهده و تخريب و نابودي محيط زيست، منابع و سرمايه‏ هاي ملي يا حتي شنيدن اخباردر اين باره براي آنها چندش آور مي‏شود و چندان مهم جلوه نمي‏كند و به راحتي ازكنار آن مي‏گذرند و گاه فضاي جامعه به گونه ‏اي شكل مي‏گيرد كه افرادِ متجاوز،سرفرازند نه سرفرود.

افراد زماني از انگيزه كافي براي حفظ و حراست از محیط زیست و دستيابي به زندگي پايدار برخوردار خواهند شد كه دستيابي آنها به اطلاعات مطلوب و بهينه شده زيست محيطي آسان باشد.

درك مسائل ياد شده براي اذهاني كه تحت تأثير ديدگاه هاي فني هستند به دليل پيچيده بودن آنها، آسان نيست، در حالي كه توصيه‏ هاي ديني به نوعي به عنوان آگاهي هويت فردي مطرح است تا هويت اجتماعي و اين تك تك افراد هستند كه براي تحقق پايداري بايد تلاش نمايند.

پایداری منابع طبیعی از دیدگاه اسلام

چكيده

با افزايش توان فن‏آوري‌ها در بهره‏برداري از منابع طبيعي، تعادل زيست محيطي،در دو قرن حاضر به زيان طبيعت بر هم خورده كه پديده‏اي اسفبار و گاهجبران ‏ناپذير بوده و در ربع قرن اخير از مرز جامعه گذشته است.

امروزه، جامعه بين‏الملل راه‏حل اين معضل را محافظت از محيط زيست مي‏داند و دراين راه، مايل است از دين كمك بگيرد. اين مقاله، مي‏كوشد تا شاخص‌هاي پايداريمحيط زيست را از ديدگاه دين بررسي كند. براي اين منظور، ديدگاه، متخصصان وكارشناسان به طور عميق بررسي شد و نتايج نشان داد كه هر آنچه تاكنون تحت عنوانپايداري محيط زيست انجام گرفته، چيزي بيش از فعاليت‌هاي فني براي نگهداري ازمحيط زيست نبوده است. در حالي كه ارزش‌هاي بنيادي ديني، به دليل برخورداري ازپشتوانه اخلاقي نقش اساسي‏تري در پايداري محيط زيست ايفا مي‏كنند. گام‌هايپيشنهادي براي رسيدن به اين هدف عبارت‏اند از: رعايت تعادل در سياست‏گذاري‌ها،بها دادن به انسان، تأكيد بر آگاه‏سازي افراد و تجديد نظر عميق در تعهدات ومسئوليت‏پذيري مشترك.

مقدمه

در جنگ انسان با طبيعت كه از انقلاب صنعتي شروع شد، انسان در يكه‏تازي پيروزمندانه خود در صحنه‏هاي نبرد، از حربه‏هاي كارآمدي بهره گرفت. نمونه آناستفاده از توليدات شيميايي جنگي است كه طبيعت را ديوانه‏وار از بين مي‏برد. دراين گونه جنگها، تير خلاص به يكباره زده نمي‏شود؛ بلكه طبيعت، به صورت تدريجي از پا در مي‏آيد.(1

حضور سران و مقامات بلند پايه 181 كشور جهان در بزرگ‏ترين گردهمايي سازمان مللمتحد با نام كنفرانس محيط زيست و توسعه، معروف به كنفرانس سران زمين (ريودوژانيرو) در سال 1992 م بيانگر عمق فاجعه تخريب محيط زيست است؛ فاجعه‏اي كه چهرهمصيبت‏بارش هر روز بيشتر آشكار مي‏شود و ابعاد دلهره آن، جهان را در برمي‏گيرد.

متفكرين و محققان علوم زيست محيطي، با همكاري سياستمداران و اقتصاددانان راهيرا پيش پاي جامعه جهاني قرار داده‏اند كه امروزه از آن با نام توسعه پايدار يادمي‏شود و از جانب سازمان ملل به عنوان راهبرد مطلوب نجات طبيعت به شمارمي‏آيد؛(2) راهبردي كه در كنفرانس سران زمين به عنوان الگوي جهاني مطرح شد. براي ترسيم گرايش جامعه بين‏الملل به سمت دين، به منظور پايداري و حفاظت منابعطبيعي و محيط زيست، به پژوهش سه ساله يك هزار دانشمند، درباره ارتباط دين وزيست بوم كه در مركز اديان جهان در دانشگاه هاروارد امريكا انجام گرفته،مي‏توان اشاره نمود. در اين پژوهش آمده است كه اديان بايد از نيروي خود برايپايان دادن به بهره‏برداري لجام گسيخته انسان از منابع طبيعي و ايجاد روحيهمسئوليت‏پذيري مشترك براي حفاظت محيط زيست استفاده كنند.(3)

جان.ر. ايورث، استاد دانشگاه كلمبيا، درباره مذهب چنين مي‏گويد: «هيچ فرهنگ وتمدني را در نزد قومي نمي‏توان يافت مگر آن كه در آن فرهنگ و تمدن شكلي از مذهبوجود داشته باشد.»

رودلف باهرو (Rudelf Bahro) نظريه‏پرداز با نفوذ نهضت سبز نيز همه موجودات رابارقه‏اي از رحمت خدا مي‏داند. وي رستگاري بومي را مسئله‏اي مذهبي تلقي نموده،از رحمت خدا مي‏داند و معتقد است كه بشر نيازمند معنويت و روحانيت و تولد عصرطلايي جديدي است كه اصالت را در انسان پرورش دهد.

ضرورت گرايش ديني با پايداري و حفاظت منابع طبيعي را مادر (Mother) نيز يادآورشده است. وي به اين مسئله استدلال مي‏كند كه حفاظت از منابع در فلسفه و مذهبريشه دارد.(4)

در تأكيد بر گرايش به دين، دكتر تاپفر مدير اجرايي محيط زيست سازمان ملل نيز درگفت وگو با روزنامه همشهري در نيويورك بيان مي‏دارد كه «ما مي‏خواهيم در زمينهمسائل زيست محيطي با جهان اسلام يك همكاري مناسب و نزديك داشته باشيم».

ايشان در ادامه مي‏افزايد: «اعتقاد راسخ دارم كه ارزشهاي معنوي جهان اسلام بسترمناسبي جهت اجراي برنامه‏هاي لازم جهت حفظ آفريده‏هاي خدا و تنوع زيست محيطياست».(5)

ديدگاه دين اسلام درباره توسعه پايدار، شايان تحقيق است كه دو عامل زير، اهميتاين تحقيق را دو چندان مي‏كند:

نخست اينكه جرياني موسوم به بيداري اسلامي معتقد است كه اسلام بايد به سببمعتبر دانستن دين و دنيا، اساس و روش پيشرفت جامعه در كليه مسائل اقتصادي،اجتماعي، فرهنگي، و سياسي قرار گيرد.

دوم آنكه در بين دانشمندان، به تازگي برخي الگوهاي غربي براي توسعه پايدار مطرحشده است كه به شدت به دنبال تحكيم ماهيت غربي به گونه‏اي است كه تمدن اسلام آنرا پيش‏تر به عينيت درآورده است.

مطالعه تطبيقي، در واقع روشي است كه به مدد آن، اختلافات و تشابهات دو يا چندديدگاه درباره پديده‏اي از طريق مقايسه بيان مي‏شود.

به ديگر بيان، مطالعه تطبيقي به منظور دريافت وجوه شباهت يا اختلاف بين دوديدگاه، امري مفيد و ضروري است. با مطالعه تطبيقي، فهم و درك، صيقل مي‏خورد وارتباطي با فرهنگها، زمانها و مكانهاي مختلف حاصل مي‏شود و طي آن محقق مي‏تواندضمن آشنايي با ايده‏هاي مختلف و متغيرهاي متعدد، ديدگاهش را بهتر و دقيق‏ترتبيين نمايد.(6)

در اين مطالعه، موضوع پايداري محيط زيست از دو ديدگاه پراگماتيسم و دين مطابقتداده مي‏شوند كه اين كار به شكل گفتمان صورت گرفته است.

گفتمان در واقع نوعي رابطه خاص بين دوگانگيهاي به ظاهر متضاد يا متناقض موجوددر بين پديده‏ها به گونه‏اي است كه اين وجوه متقابل و متضاد بتوانند همديگر رادر ايجاد سنتزي متعالي‏تر، تكميل و جبران نمايند.

دليل استفاده از گفتمان، دسترسي به فهم كامل‏تر از پايداري است؛ چرا كه بررسيدو ديدگاه، به طور جداگانه مؤثر نيست و دسترسي به يك سنتز كه حاصل هر گفتماناست، ميسّر نخواهد بود.(7)

به كمك روش‏هاي فوق، ابتدا شاخصها معين شد و سپس دو ديدگاه مذكور، به كمك آنهابه شكل گفتمان تطبيق داده شد.

مفاهيم پايداري

مفهوم توسعه پايدار از سال 1987 م پس از طرح آن در مجمع عمومي سازمان ملل، موردپذيرش اكثر كشورهاي عضو قرار گرفت.(8)

يكي از پژوهشگران در تبيين تعريفي كه سازمان خوار و بار جهاني (FAO) دربارهتوسعه پايدار معرفي كرده، مي‏نويسد:

«توسعه پايدار به معناي مديريت و حفاظت منابع پايه و جهت دادن به مقولاتفن‏آوري و نهادي به نحوي است كه نيازهاي انساني براي نسلهاي كنوني و آيندهبشريت به صورت مستقر و پايدار تأمين شود.»(9)

پژوهشگري ديگر توسعه پايدار را اين چنين تبيين مي‏كند: «توسعه پايدار از نظرزيست محيطي، غير مخرب، از نظر اقتصادي، پويا و از نظر اجتماعي، قابل پذيرشاست.»(10)

سلمان‏زاده، كشاورزي پايدار را نظامي مي‏داند كه از لحاظ محيط زيست بي‏خطر، ازنظر اقتصادي كارآمد و از ديدگاه انساني و اخلاقي شايسته جامعه بشري است.(11)

فلسفه توسعه پايدار مبتني بر اهداف انساني و درك تأثير دراز مدت فعاليتهايكشاورزي بر محيط زيست است. بر اين اساس، نظامهاي كشاورزي عدالت‏جو و حافظ منابعطبيعي ايجاد شد. چنين نظامهايي، آلودگي محيط زيست را كاهش مي‏دهند، توانايياقتصادي را در كوتاه مدت بهبود مي‏بخشند و در نهايت پايداري جوامع روستايي وكيفيت زندگي آنان را حفظ مي‏كنند.

اصول پايداري

قرن بيستم را در حالي پشت سر نهاديم كه برخي اصول و پندارهاي علمي مطرح شده ازاوايل تا نيمه قرن حاضر كه شايد در زمره محكمات به شمار مي‏آمد، متزلزل و با شكو ترديد به آن نگريسته شد.

يكي از مصاديق بارز اين تشكيك، مصرف بي‏رويه كود و سموم شيميايي در كشاورزي استكه تقريباً در كليه كشورهاي جهان، تخريب زيست بومها را به همراه داشته است، درحالي كه تا دهه 70 ميلادي براي مصرف هر چه بيشتر آن، يارانه پرداخت مي‏شد، ولياينك براي كاهش مصرف آن جايزه و يارانه پرداخت مي‏شود.

با تغيير پندارهاي علمي درباره پايداري، اصولي براي پايداري مطرح شد كه براساسديدگاههاي صاحب نظران، اصول مشترك زير را مي‏توان از آنها به دست آورد:

درك ارزش محيط زيست: سرمايه‏هاي محيط زيست بايد به عنوان يك ثروت در نظر گرفتهشوند و ارزش آنها به همراه ارزش سرمايه‏هاي انساني مورد توجه قرار گيرد.

تداوم پايداري محيط زيست: بهره‏برداري از منابع و حفظ و بقاي محيط زيست ازمهم‏ترين اصول توسعه پايدار است كه بايد تضمين شود.

تعادل: توسعه پايدار از سه بعد زماني، مكاني و اجتماعي بايد مورد توجه قرارگيرد. در توسعه پايدار برنامه‏هايي بايد مورد پذيرش قرار گيرند كه از نظر زمانيبراي نسلهاي كنوني و آينده بشر، از نظر مكاني براي مناطق با امكانات طبيعي ومناطق فاقد امكانات طبيعي و از نظر اجتماعي براي كليه گروههاي اجتماعي، متعادلباشد.

برابري بين نسلي و درون نسلي: توسعه پايدار به اين بستگي دارد كه همگان ازامكانات توسعه پايدار بهره‏مند شوند و نسل آينده پرداخت كننده هزينه زندگي نسلفعلي نباشد، نسل آتي با نسل حاضر در استفاده از منابع با هم برابر باشند وتوسعه يك فرد، جامعه يا نسل نبايد باعث محدود شدن امكانات افراد، جامعه يانسلهاي ديگر شود.

كارايي اقتصادي: به اين معنا كه در برابر هر نهاده، ميزان ستانده متناسب و قابلقبولي از نظر اقتصادي به وجود آيد.

براساس تعاريف و اصول فوق، پايداري از ديدگاه دين در چارچوب شاخصهاي زير موردتجزيه و تحليل قرار مي‏گيرد:

ـ اهداف؛

ـ بهره‏وري و بهره‏برداري؛

ـ تعادل؛

ـ عدالت و برابري؛

ـ انسان؛

ـ مسئوليت؛

ـ آگاهي.

اسلام براي بهره‏گيران از مواهب حيات، قيد و شرط فراواني قرار داده است و درمشروعيت تحصيل و چگونگي مصرف آنها نظارت دقيق مي‏نمايد. اسلام هم بر نحوه درآمدافراد و هم بر چگونگي مصرف آن نظارت دارد و براي هر دو، شرايطي قائل شدهاست.(12)

اين نظارتها عبارت است از: ادب در به كار بردن منابع؛ ورع در به دست آوردنمنابع؛ مصرف كردن صحيح منابع.

به طور كلي، در دين اسلام، تصرف و استفاده از طبيعت براساس سه هدف فوق است.

همچنين از ديدگاه صاحب‏نظران اسلامي، اگر محيط زيست بر محور هوا و هوس مردمقرار گيرد، فساد سراسر آن را فرا خواهد گرفت. از آنجا كه هوا و هوس مردممحدوديت ندارد، اگر قوانين هستي تابع اين تمايلات انحرافي قرار گيرد، هرج و مرجسراسر هستي را فرا مي‏گيرد.

ابعاد مختلف بحران محيط زيست كه امروزه افكار جهاني را تحت تأثير قرار داده،حاصل عصيان‏گري بشر در برابر نظام آراسته و صالح جاري در عرصه محيط زيست است. اين گونه اقدامات فسادانگيز چه از ناحيه فرد باشد، چه از ناحيه حكومت، در تضادبا خواست خداوند است؛ چرا كه خداوند فساد را دوست ندارد و هرگز در مشيت ازلينيست كه انسانها فساد كنند.(13) منظور از فساد در روي زمين هر گونه نابساماني وويرانگري و انحراف است.(14)

به عبارت ديگر، فساد به هر گونه تخريب و ويرانگري گفته مي‏شود كه نظام آراسته وصالح جاري را بر هم زند.(15) از اين رو توسعه پايدار به معناي بهره‏برداري ازمحيط زيست است كه با تضمين بقاي زمين همراه مي‏باشد.

موضوع مهم اين است كه توسعه پايدار بايد در حالي كه به حرمت طبيعت و توانايياقتصادي منابع آن توجه مي‏كند، در راه برقراري عدالت اجتماعي گام بردارد. ازلحاظ اخلاقي نيز، براي دست‏يابي به توسعه پايدار، لازم است كه سطح زندگيگروههاي كم‏درآمد و مستضعف جامعه بهبود يابد و در عين حال، سرمايه نسلهايآينده، دچار صدمه و زيان جدي نشود. بديهي است كه اين موضوع امري خطير بوده كهبه يك تعهد اخلاقي قوي نياز دارد.

شاخص بهره‏وري و بهره‏برداري

نحوه بهره‏برداري از منابع طبيعي و محيط زيست، به اراده انسان بستگي دارد. اوممكن است در مسير خوشبختي و نيكي يا در مسير فساد از آنها بهره‏برداري نمايد. بدون ترديد ريخت و پاش، اسراف و تبذير بدترين رفتار انسان معاصر به شمارمي‏آيد.

امروزه معلوم شده است كه منابع زيست محيطي موجود در زمين با توجه به جمعيت جهانمحدود است و هرگونه اسراف در مصرف آنها مي‏تواند محدوديت انسانهاي ديگر را بههمراه داشته باشد.

بهره‏وري نيز يكي از سنن الهي در دين اسلام است.(16) از ديدگاه ديني دربارهبهره‏وري يك سلسله اصول كلي وجود دارد كه مي‏تواند بر نيازهاي متغير منطبق شودو پاسخگوي آنها باشد. يكي از اين اصول، قانون لاضرر است كه به وسيله آن مي‏توانهر حكمي را كه باعث ضرر و زيان باشد محدود ساخت و بسياري از نيازها را از اينراه، محدود نمود.

امروزه، بيشتر از واژه بهره‏وري سبز كه بيانگر آلودگي كم به همراه صرفه‏جويياست، استفاده مي‏شود كه در اديان گوناگون به آن سفارش شده است.

بررسيهاي به عمل آمده از ديدگاه ديني، نشان مي‏دهد كه اسراف و تبذير ازمذموم‏ترين اعمال به شمار مي‏روند و هرگونه رفتار اسراف‏گونه درباره محيط زيست،نوعي رفتار ناهنجار زيست محيطي به حساب مي‏آيد كه با اصول ارزشي دين در تضاداست و بايد از آن پرهيز نمود. مباني نگهداري از محيط زيست از ديدگاه دين، هيچگونه تبايني با بهره‏وري اصولي از طبيعت ندارد، بلكه با نحوه بهره‏برداري از آنمرتبط است.

ديدگاه ديني، پايه پايداري را بر استفاده مشروع قرار مي‏دهد. اين ديدگاه بهمجموعه شرايط، مقررات و حدودي كه خداوند درباره بهره‏وري و بهره‏برداري ازمنابع طبيعي [خداوندي[ تعيين نموده است، توجه كامل دارد.

شاخص تعادل

شرايط كنوني، خواهان آن است كه همزمان، در چند جبهه به تغييرات مهمي دست زد تابتوان تعادلي براي نگهداشتِ قابليت سكونت كره زمين برقرار كرد.

رسيدن به منظور فوق، در گرو توسعه كيفي محيط زيست است و چنان توسعه‏اي، محتاجنگرش جامع به توسعه بخشهاي مختلف خدماتي و توليدي، متناسب با امكانات بالفعلمحيط زيست است. عدم كنترل رشد جمعيت مي‏تواند باعث تولد و بلوغ و حركت انسانهايي شود كه هيچگاه فرصت تعادل را پيدا نمي‏كنند و وجود انسان منحصر به نمودي از خصلتهايحيواني و غريزي مي‏شود.(17)

دين با مقررات اخلاقي و تعاليم خود، غرايز انسان را تعديل و او را به عزت نفس ومناعت طبع و نيكوكاري و پرهيزگاري دعوت مي‏كند و در اين راه، به سخنرانيهايبي‏روح بسنده نمي‏كند؛ بلكه از طريق تعيين پاداشهاي بزرگ و كيفرهاي سخت، از حرصو آزهاي نامشروع و آزاردهنده مي‏كاهد.

از سوي ديگر، در دين اسلام قانون لاضرر (لاضرر و لا ضرار في الاسلام) وجود داردكه بر طبق آن ضرر و زيان زدن به شخص يا اشخاص ديگر به هيچ وجه روا نيست وپيامبر اسلام ـ صلي‏الله عليه وآله وسلم ـ به شدت آن را نهي فرموده است.(18)امروزه آلودگي محيط زيست مصداق بارز ضرر وارد نمودن به سلامت افراد جامعه بهشمار مي‏آيد.

به طور خلاصه، محيط زيست براي موجود زنده، حاصل مجموعه‏اي از تعادلهاست كه برهم خوردن هر كدام ضمانت دوام زندگي را تضعيف مي‏كند. بايد باور داشت كه در خلقتهر كدام از موجودات زنده حكمتي وجود دارد و ناپديد شدن هرگونه گياهي يا حيوانيبر آسيب‏پذيري ساير گونه‏ها در بلندمدت اثر مي‏گذارد.

شاخص عدالت و برابري

آيا عادلانه است كساني كه امروزه زندگي مي‏كنند منابع و فرصتهاي اقتصادي راتصاحب كنند و با كسب منافع آنها، مخارج آنها را به نسلهاي بعدي واگذار كنند؟ هرشخصي امانتدار منابعي است كه نسلهاي آينده بشر بدان نياز دارد و نه تنها دربرابر كساني كه در حال حاضر در پناه آنها زندگي مي‏كنند، بلكه در برابر همهبشريت و براي هميشه متعهد است.

از ديدگاه دين اسلام انسان بايد در بهره‏برداري از منابع، نه تنها به حقوقافراد جامعه توجه داشته باشد (عدالت درون نسلها) بلكه به حقوق نسلهاي آينده كهچنين منابعي ضامن حيات و بقاي آنها مي‏باشد، نيز توجه كامل مبذول دارد (عدالتبين نسلها .)

اصل عدالت در دين اسلام اصلي اساسي براي ايمان قلمداد شده است. عدالت وبي‏عدالتي مطابق نص قرآن ميزان اصلي در قضاوت اعمال بد و خوب آدمي است. در اينديدگاه، هيچ فرد يا گروهي در هيچ سطحي اجازه ندارد به طريقي از منابعبهره‏برداري نمايد كه رفاه ديگران را به خطر اندازد؛ نظام محيط زيست را نابودكند و از اصول و معيار برابري تخطي نمايد و آسايش زيستي انسانها را بر هم زند.

شاخص انسان

پژوهشگران جهاني براساس تحقيقات خود معتقدند كه ادامه تخريب و تهديد زيست محيطيكه به دست انسان صورت مي‏گيرد، دير يا زود مرگ كره زمين و موجودات آن از جملهانسان را به دنبال دارد.

اگر آدمي هيچ گونه معناي ژرف و شايسته احترام را در طبيعت مشاهده نكند و آن رااز حالت قدسي خالي ببيند، چنان از آن بهره‏برداري مي‏كند كه به نابودي آنبينجامد. بحران زيست محيطي كنوني كه به حق، افكار عمومي را سخت مضطرب ساخته،نتيجه‏اي روشن از اين طرز برخورد انسان فني است.

تمامي مسائل فوق ناشي از ناديده گرفتن خود انسان است. انسان نياز دارد كه برويژگيهاي اخلاقي و معنوي تأكيد ورزد. شناخت انسان يك اصل فلسفي ـ مذهبي است كهشروع هرگونه تغيير و تحولي را از انسان مي‏داند و بر اين باور است كه برايتغيير او بايد او را شناخت. از ديدگاه دين، انسان به عنوان يك مجموعه پيچيده بهدرك عميق نياز دارد؛ زيرا داراي نظريات، عقايد و ارزشها مي‏باشد. از اينديدگاه، انسان در مركز توجه قرار دارد.(19)

اين نظريه به ما مي‏فهماند كه فطرت انسانها بايد كانون توجه تلقي شود و حتي اگراو خود از اين فطرت غفلت ورزد، بايد او را متوجه آن نمود. در حالي كه در ديدگاهپراگماتيسم، خود انسان مورد توجه قرار نمي‏گيرد؛ بلكه او را براساس پيروزيهايشارزيابي مي‏كنند.

در دنياي معاصر، ماده‏گرايي و منفعت‏پرستي افراطي، براي انسانها مجالي نگذاشتهاست تا فرهنگ و تمدن حقيقي و معرفتي كه مي‏تواند هدف زندگي انسانها را شايستهفهم و پذيرش سازد، درك نمايند.

اين را بايد پذيرفت كه آن مردمي كه از شرابِ منفعت و لذت خودخواهي سرمستمي‏شوند، فرهنگ، معنويت، اخلاق و حتي مذهب و انسانيت و همه عناصر سازنده انسانرا خواب و خيال تفسير و تعبير نشدني تلقي مي‏كنند كه سرانجام آن، از بين بردنهر آنچه كه در اطراف اوست خواهد بود.

شاخص مسئوليت

در زندگي روزانه، عوامل و حوادث بسياري موجب عكس‏العمل در ما مي‏شوند كه باتلاش فعالانه ذهني يا عملي ما همراه است. اين حوادث و عوامل را مي‏توان به سهدسته تقسيم كرد.

نخست، عوامل و حوادثي كه سلامت و تعادل جسماني ما را به خطر مي‏اندازند. مانسبت به هر عاملي كه اين تعادل را بر هم زند حساس هستيم و براي دفع آن و صيانتنفس احساس مسئوليت جدي مي‏نماييم. اين نوع احساس مسئوليت داراي ريشه فطري است.

دوم، عوامل و حوادثي كه سلامت و تعادل عاطفي ما را بر هم مي‏زند. ما اشياءبسياري را دوست مي‏داريم يا به آنها عشق مي‏ورزيم و نسبت به بسياري ديگر كينه ونفرت داريم. از اين رو، اگر به هر يك از افراد يا عناصري كه دوستشان داريم،گزندي برسد، آرامش ما بر هم مي‏خورد و به ناراحتي و اضطراب دچار مي‏شويم، بهطوري كه نمي‏توانيم بي‏توجه باشيم.

از اين رو در انديشه طرح اقدامي براي رفع خطر از محبوب خود بر مي‏آييم و تنهاوقتي به آرامش مي‏رسيم كه به وظيفه خود نسبت به وي عمل كرده و آنچه از دستمانبراي كمك به او بر مي‏آيد، انجام داده باشيم.

سوم، حوادث و عواملي كه متضاد با نظام ارزشي و عقايد ما هستند. اين عوامل باعثبرانگيختن حس مسئوليت و اقدام عملي براي رفع آنها مي‏شوند. معيار و مبناي قضاوتدرباره آنچه در محيط رخ مي‏دهد و راهنماي ما در انتخاب يا رد و انكار امريمحسوب مي‏شوند، همان عقايد و جهان‏بيني ماست. در واقع هيچ شخصي بدون يك چنينموازين و معيارهايي نمي‏تواند موقع و موضع استقرار و پايداري در زندگي فردي واجتماعي انتخاب كند.

در اين كه موارد اول و دوم به نوعي مي‏توانند در حفظ محيط زيست مؤثر شوند، شكينيست. آري مي‏توان جامعه‏اي را تصور نمود كه افراد آن براي جلوگيري از اثراتزيانبار آلودگي بر سلامت جسماني خود، با آلوده كردن محيط زيست مخالفت كنند ياجامعه‏اي كه افراد آن به دليل احساسات عاطفي و علاقه‏اي كه به پرندگان دارند،با قتل عام آنها مخالفت نمايند.

اما از ديدگاه ديني زماني در افراد احساس مسئوليت ايجاد مي‏شود كه علاوه بر بهخطر افتادن سلامت جسماني و عاطفي، نظام ارزشي و عقايد آنها نيز به خطر افتد. دراين حالت تنها قدرت ايمان كه شالوده آن توجه به خدا و مقررات ديني است بهترينناظر است كه مي‏تواند ضمانت اجرا را بر عهده افراد بگذارد.

ميزان تأثيري كه ايمان به خدا در ريشه كن ساختن عوامل مخرب زيست محيطي و هدايتافراد به راه صلاح و نيكي دارد، از مقررات و توجيهات فني ساخته نيست. آنچه بشرانجام مي‏دهد، از اعتقادات او سرچشمه مي‏گيرد. اعتقادات نزد مردم از قوانينحكومتي نيرومندترند و پايبندي افراد به اعتقادات، بيشتر از پايبندي آنها بهقوانين است.

از طرف ديگر، نسلها به صورت زنجيره‏وار با هم ارتباط دارند و اين موجب پيدايشتعهداتي شده كه هر نسل براي حفظ سرمايه نسل بعد ملزم به اجراي آن تعهدات است.

نسل امروز بايد اين ايده را در ذهن بپروراند كه نسل‌هاي آينده نسبت به اعمال،رفتار و فعاليت‌هاي نابخردانه ما آسيب پذيرند.

بنابراين، نسل امروز، ملزم به فراهم‏سازي زمينه مساعد براي استقرار نظام پويا وكارآمد بوده تا نسل آينده كه فرزندان نسل امروزند از مواهب طبيعي بهره‏مندگرديده، بر تداوم اين كار به نسل‌هاي بعد صحه گذارند. بدين صورت تعهدات ومسئوليت‌هاي اخلاقي زنجيره‏واراز زمان حال تا آينده دور ادامه مي‏يابند.(20)

حكومتهاي بشري كه خواهان حكومت منهاي دين و ايمان هستند، فقط از يك سلسلهتعدي‌ها و خلافكاري‌هاي آشكار مي‏توانند جلوگيري كنند؛ ولي هرگز از تعدي‌هايپنهان كه از ديد دستگاه‌هاي انتظامي به دور است، نمي‏توانند جلوگيري نمايند. درباره چنين خلاف‌ها و قانون‏شكني‌ها، جز ايمان، وحي، مسئوليت و ترس از كيفرهايالهي چيز ديگري مؤثر نيست و نمي‏تواند باشد.(21)

شاخص آگاهي

ناآگاهي، آگاهي كم و پايين بودن سطح فرهنگ عمومي افراد از جمله عوامل تخريبمحيط زيست به شمار مي‏آيند(22) كه ناشي از پيچيده بودن سفارشهاي فني ارائه شدهاست و مي‏تواند زمينه سوء استفاده عده‏اي را در تجاوز به منابع و سرمايه‏هايملي فراهم آورد. گاهي اين روند نامطلوب، طوري براي مردم غفلت‏آور است كه ديگرمشاهده و تخريب و نابودي محيط زيست، منابع و سرمايه‏هاي ملي يا حتي شنيدن اخباردر اين باره براي آنها چندش‏آور مي‏شود و چندان مهم جلوه نمي‏كند و به راحتي ازكنار آن مي‏گذرند و گاه فضاي جامعه به گونه‏اي شكل مي‏گيرد كه افرادِ متجاوز،سرفرازند نه سرفرود.

افراد زماني از انگيزه كافي براي حفظ و حراست از محیط زیست و دستيابي به زندگيپايدار برخوردار خواهند شد كه دستيابي آنها به اطلاعات مطلوب و بهينه شده زيستمحيطي آسان باشد.(23)

درك مسائل ياد شده براي اذهاني كه تحت تأثير ديدگاههاي فني هستند به دليلپيچيده بودن آنها، آسان نيست، در حالي كه توصيه‏هاي ديني به نوعي به عنوانآگاهي هويت فردي مطرح است تا هويت اجتماعي و اين تك تك افراد هستند كه برايتحقق پايداري بايد تلاش نمايند.

نتيجه ‏گيري

طي دو قرن اخير، با اوج‏ گيري توانايي فن‏آوريها، تعادل زيست محيطي به زيان طبيعت بر هم خورد. لطمات وارد بر طبيعت در اين دوران اسف‏بار و گاه جبران‏ ناپذير شد و در ربع آخر قرن بيستم، از مرز فاجعه گذشت.

توسعه روزافزون بشر نبايد مخل انسجام طبيعي و موجب نابودي ديگر موجودات زنده شود، همچنان كه در بيانيه مشترك wwFLUCN، UNEP كه در كتاب for the Earth caring (ظرفيت زمين يا مراقبت از زمين) انتشار يافته، آمده است:

«مردم در بسياري از جوامع بايد طرز نگرش خويش نسبت به طبيعت را دگرگون كنند؛زيرا كه طبيعت بيش از اين نمي‏تواند نيازهاي آنها را تأمين و اثرات آنان را تاب آورد.»

با توجه به روندي كه هم ‏اكنون وجود دارد، آينده منابع طبيعي بس مبهم و نابسامان به نظر مي‏رسد؛ زيرا سرعت تخريب اين منابع با سرعت اقداماتي كه به منظور احيا و حفظ آنها انجام مي‏شود مقايسه ‏پذير نيست. بديهي است اگر اقداماتي اساسي براي اصلاح روند فعلي استفاده از منابع و محيط زيست به وجود نيايد در آينده نزديك دچار مشكلات جدي در اين باره شده و در نهايت به توسعه پايدار كه هدف نهایي است،دسترسي پيدا نخواهيم كرد.

همان گونه كه نويسندگاني چون بيلمز (Bilmes) و باي فورد (Byford) اشاره كرده‏ اند، سبزهاي روحاني، زنگارهاي محيط زيست و منابع طبیعی را تنبيهي براي مصرف‏گرايي بيش ازحد و اسراف و از بين رفتن معنويت تلقي مي‏كنند. سيمونز (simmons) به نحوي ماهرانه ديدگاههاي گوناگون را كه با مباني اخلاقي ارتباط مي‏ يابد، گرد آوردهاست. وي با عنايت وافر بر تحقيقات بلاك (Black)، بولدينگ (Boldaing)، توين بي (Toynbee) و براون(Bruhn) چنين نتيجه‏ گيري مي‏كند كه نياز است تا آن اخلاق كارآمدي را كه سرمايه ‏داري پروتستان در قرون نوزدهم ميلادي نهال آن را كاشت و به طور يكسان در كشورهاي سرمايه‏ داري و سوسياليستي ثمر داد، مورد ارزيابي مجدد قرار دهيم.

اكثر متفكران و فيلسوفان انسان‏ شناس غربي و شرقي معاصر، اين حقيقت راپذيرفته ‏اند كه وضع بسيار وخيم كره زمين ما اگر معلول چند علت باشد، قطعاً يكي از اساسي‏ ترين آنها تفكيك جدي ميان علوم و معنويات، ارزشها و فرهنگ والاي آنهاست كه در روزگاري نه چندان دور، به وسيله بعضي از سطحي‏ نگران با وجد و شعف فراوان براي جوامع بشري مطرح شد.

بحران محيط زيست كه در حال حاضر گريبانگير اكثر كشورهاست، از بحران روحي واخلاقي سرچشمه گرفته است. دين اسلام از طبيعت و جهان محيط بر انسان و خودانسان، تعريف مخصوص به خود دارد كه مي‏تواند از طريق اصلاح اخلاقي و تربيتي بشر راهگشاي حل معضلات زيست محيطي امروز باشد.

حاصل آنكه، آنچه تاكنون تحت عنوان پايداري محیط زیست انجام گرفته، چيزي بيش ازفعاليتهاي فني در استفاده از منابع نبوده و دراين باره، به اصول ديني توجهي نشده است. اين عدم توجه باعث اشكالات فراواني شده كه در نهايت به تخريب منابع انجاميده است.

تبيين اصول اساسي براي بهره وري، نظير قانون لاضرر، تعديل غرايز انسان به نحو صحيح از طريق تعيين پاداشهاي بزرگ و كيفرهاي سخت، رعايت عدالت درون نسلي و بين نسلها، توجه به خود انسان و ايجاد مسئوليت در او نسبت به اعتقادات و ارزشها ازجمله نقاط قوت ديدگاه ديني در استفاده از منابع موجود در طبيعت است.

سخن اين است كه زبان جديدي در حال تولد است كه ظرفيتها، ضرورتها و راهكارهاي خود را داراست. اين زبان جديد و راهكار نو بايد در فلسفه و مذهب ريشه داشته باشد و در آن بر شناخت انسانها تأكيد شود؛ چرا كه هرگونه تغيير و تحول ازانسانها شروع مي‏شود و بالطبع انسانها پايداري را به وجود مي‏آورند و پايه‏ هاي آن را مستحكم مي‏كنند؛ از اين رو ديدگاه جديد در پايداري بايد علاوه بر عوامل فني، متوجه انسان باشد كه خواه ناخواه وجه ه‏اي فلسفي را در بر مي‏گيرد.

منظور از مطالب فوق آن نيست كه به عقب برگرديم؛ بلكه هشدار مي‏دهيم كه مبادا وسيله را جايگزين هدف كنيم. اقتصاد، فيزيك و فن‏آوري براي زندگي لازم است؛ اما ما براي آنها زندگي نمي‏كنيم.

راه حل بحران محيط زيست ومنابع طبیعی در گرايش ديني است؛ به دليل اينكه دين بهترين راه ‏حل راارائه مي‏دهد. به بيان ديگر، آنچه مورد نياز است يك بافت ديني است كه در آن مفهوم رابطه انسان با طبيعت و تسلط او را بر فرآيند استفاده از منابع طبيعي مجدداً تعريف نمايد. بدين معنا كه انسان مانند باغبان، چنان هشيارانه عمل كندكه به جاي تباه ساختن كيفيت محيط زندگي خود آن را غني و سرشار سازد.

كوتاه سخن اينكه دعوت مردم به حفظ محيط زيست بدون استمداد از يك پشتوانه ديني،بي‏اثر و كم‏اثر خواهد بود و به همين دليل بايد كوشش نمود تا عوامل مخرب زيست محيطي در پرتو ايمان و تقوي رفع شوند.

با توجه به توضيحات فوق به نظر مي‏رسد اگر توصيه‏ هاي پايداري و حفاظتي بر اصول ديني بنا شوند، از ضمانت اجرايي مستحكمي برخوردار خواهند بود و شك نيست كه درآينده نه چندان دور، علم محافظت از محيط زيست نيز همانند ساير علوم به ظرايف واسرار نهفته بيشتري كه در توسعه و سلامت بشري در ديدگاه ديني نهفته است، پي خواهد برد.